Bargi az tanhaii...

delneveshte haye khas...

دل نوشته های زیبا...

شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۶ ب.ظ
لحظه ی رسیدن و در آغوش گرفتنت را مرور میکنم..چه لحظه ی شیرینی است هنوز بوی عطر پیرهنت را حس میکنم گویی همان دیروز بود..چشمانم بهانه ی تورا میگیرند نمیدانم به کدامین دروغ سرشان را گرم کنم..بیا و آرامش را به دو چشمان خسته ام هدیه کن..در دلم آشوبی است که همین روزها بر میگردی و برگی از تنهایی هایم را ورق میزنی و فصلی نو از کنار هم بودن را آغاز میکنی.من حس عاشق شدنی که سالها با من غریبه بود را در قاب چشمان تو دیدم و به یکباره تمام وجودم تمنای بودنت را کرد و من آن لحظه معنای حقیقی عشق را تجسم کردم و با خود گفتم عشق یعنی در کنار تو بودن تا آخرین سرود زندگی.. تو مرا میخوانی و من تورا میفهمم و این زیبا ترین حس دنیاست... تو مرا در آغوش میگیری و به من جانی دوباره میبخشی و بند بند وجودم را صاحب میشوی اکنون که آمدی تو را در حصار قلبم زندانی میکنم ای نغمه ی عاشقانه.... دوستت دارم... برگی از تنهایی...
  • faty azad

نظرات  (۱)

  • شهریار صامت
  • بسیار زیبا...
    وب خوبی داری..

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی